نیرو
نیرو
نیرو در فیزیک کمیتی برداری است که باعث شتاب گرفتن اجسام میشود. نیرو را به طور شهودی میتوان با کشیدن یا هُلدادن توصیف کرد. شتاب جسم متناسب است با جمع برداری همهٔ نیروهای وارد بر جسم. در یک جسم صُلب (یعنی جسمی که ابعادش در فضا گسترده است و نمیتوان آن را با یک نقطه تقریب زد) نیرو میتواند جسم را بچرخاند، تغییرشکل دهد یا فشار وارد بر آن را بیفزاید. اثرات چرخشی با گشتاور و تغییر شکل یا فشار با تنش توصیف میشوند. نیرو اثر متقابل دو جسم است.
تاریخچه
مفهوم نیرو از زمانهای دور، در استاتیک و دینامیک مورد استفاده قرار گرفته است. مطالعات باستانی روی استاتیک، در قرن سوم قبل از میلاد، در کارهای ارشمیدس به حد نهایی خود رسید که هم اکنون نیز قسمتهایی از فیزیک مدرن را تشکیل میدهند. در مقابل، دینامیک ارسطو، سوء تدبیرهایی شهودی از نقش نیرو ایجاد کرد که نهایتاً در قرن هفدهم و به خصوص در کارهای ایزاک نیوتن، تصحیح شدند. با پیشرفت مکانیک کوانتومی، هم اکنون میدانیم که ذرات از طریق برهم کنشهای بنیادین، بر یکدیگر اثر میگذارند و لذا مدل استاندارد فیزیک ذرات، ادعا میکند که هر چیزی که اساساً به عنوان نیرو مشاهده میشود، در حقیقت توسط بوزونهای معیار تأثیر میگذارد. تنها چهار برهم کنش اساسی شناخته شده که به ترتیب قدرت عبارتند از: قوی، الکترومغناطیسی، ضعیف (که در سال ۱۹۷۰، الکتروضعیف (electroweak)به یک برهم کنش واحد انجام شدند) و گرانشی. نیوتون یکی از بزرگترین پژوهش گران در مورد نیرو است.
مفاهیم پیش از نیوتن
مشهور است که ارسطو، نیرو را به عنوان هر چیزی که باعث میشود شیئی یک «حرکت غیر طبیعی» انجام دهد، توصیف کرد.
از قدیم، مفهوم نیرو برای کار کردن هر یک از هفت نوع ماشین ساده، اساسی تلقی میشده است. کمک مکانیکی که یک ماشین ساده فراهم میآورد، اجازه میداد تا یک نیروی کم را برای اثر گذاشتن روی جسمی در فاصله دورتر به کار برد. تجزیه تحلیل ویژگیهای این چنین نیروها نهایتاً در کارهای ارشمیدس به غنیترین حالت خود رسید، که به خصوص به خاطر فرمولبندیکردن رفتار «نیروهای شناور» نهفته در سیالات معروف است.
پیشرفتهای فلسفهای مفهوم یک نیرو در کاهایی از ارسطو به چشم میخورد. در کیهان شناسی ارسطویی، دنیای طبیعی چهار عنصر را نگه میداشت که در «حالات طبیعی» وجود داشتند. ارسطو عقیده داشت که برای اشیاء سنگین روی زمین مانند آب و زمین، حالت طبیعی این است که بدون حرکت روی زمین بمانند و این که آنها اگر تنها باشند، تمایل دارند به این حالت برسند. او بین میل ذاتی اشیاء برای رسیدن به «جای طبیعی» (برای مثال افتادن اشیاء سنگین) که به یک حرکت طبیعی منجر میشود، و حرکت غیرطبیعی یا اجباری که به عملکرد پیوسته یک نیرو محتاج است، تمایز قایل شد. این نظریه مبتنی بر مشاهدات روزمره این که اشیاء چگونه حرکت میکنند (مثلاً این که عملکرد ثابت یک نیرو برای حرکت کردن یک ارابه لازم است) مشکلات مفهوم زیادی از جمله برای توجیه رفتار پرتابهها (مثلاً حرکت یک پیکان) داشت. این کاستیها به طور کامل در قرن هفدهم در کارهای گالیله حل شد که متأثر از این ایده موجود در اواخر قرون وسطی بود که اشیائی که در یک حرکت اجباری هستند، یک نیروی ذاتی جنبشی با خود حمل میکنند.
گالیله در اوایل قرن هفده آزمایشی انجام داد که در آن سنگها و گلولههای توپی هر دو به پایین غلت داده میشدند تا به این وسیله نظریه حرکت ارسطو را رد کند. او نشان داد که اشیاء به مقداری مستقل از جرمشان، توسط گرانش شتاب میگیرند و بحث کرد که اشیاء همواره سرعت اولیه خودشان را بازمی یابند مگراینکه روی آنها نیروی مثلاً اصطکاک عمل کند.
مدلهای بنیادی نیرو
همهٔ نیروهایی که در جهان دیده میشوند، از چهار نیروی بنیادی سرچشمه میگیرند. نیروی هستهای قوی و ضعیف فقط در اندازههای بسیار کوچک دیده میشوند و اجزای بنیادی ماده (ذرات زیراتمی) را در کنار هم نگه میدارند. نیروی الکترومغناطیسی بین بارهای الکتریکی و نیروی گرانش بین اجسام جرمدار اثر میکند. همهٔ نیروهای دیگر در طبیعت بر پایهٔ این چهار نیرو هستند. مثلاً نیروی اصطکاک به خاطر برهمکنش الکترومغناطیسی بین اتمهای سطح دو جسم است یا نیروی فنر (قانون هوک) نیز به خاطر نیروهای الکترومغناطیسی بین اتمهای سازندهٔ فنر است. نیروهای مرکزگرا (یا گریزازمرکز) در واقع نیروهای مَجازی هستند که به خاطر چرخش دستگاه مختصات دیده میشوند.
نیروهای نابنیادی
خیلی وقتها در توصیف پدیدهها از برخی جزئیات آنها چشم میپوشیم. این کار باعث میشود بتوانیم مدلهای سادهای برای آنها بسازیم و نیروهایی را تعریف کنیم که پدیده را به تقریب توصیف میکنند.
نیروی عمودبرسطح
وقتی جسمی را روی سطح همواری میگذاریم، نیروی گرانشی به آن وارد میشود. برای این که جسم در سطح فرونرود، نیرویی نیز از سوی سطح به جسم وارد میشود. این نیرو به خاطر رانش الکترومغناطیسی بین اتمهای جسم و اتمهای سطح است و نیروی عمودبرسطح نام دارد. مقدار این نیرو همیشه به اندازهای است که نیروهای دیگر عمود بر سطح (مانند وزن جسم) را خنثی کند.
انواع نیرو
انواع نیرو از نظر محلی که به آن وارد میشود: نیروی متمرکز: بر یک نقطه از جسم وارد میشود. نیروی گسترده: بر سطحی مشخص از جسم وارد میشود که به آن فشار نیز میگویند. انواع نیرو از نظر اثر حرکتی که روی جسم میگذارند: نیروی عمودی: نیرویی که بر سطحی عمود بر سطح مورد نشر وارد میشود؛ که خود میتواند شامل نیروی کششی و فشاری باشد. نیروی خمشی: نیرویی است که سبب ایجاد خمش در یک جسم میباشد مانند نیروی وارد به تیرهای افقی ساختمان. در علوم مهندسی به آن لنگر خمشی نیز میگویند. نیروی پیچشی: نیرویی که سبب پیچش و گردش یک جسم حول محورش میشود مانند نیرویی که هوا بر ملخ هواپیما وارد میکند. نیروی کمانشی: اعمال نیرو به یک جسم دراز در جهت محور طولی آن مانند نیروی وارد بر تیرهای عمودی ساختمان و یا نیروی وارد بر تیر چراغ برق
منابع
فرانک ج. بلت. فیزیک پایه. انتشارات فاطمی، ۱۳۷۴.
ویکیپدیای انگلیسی